متهم اصلی خودرا معرفی کرد . بخشش لازم نیست اعدام اش کنید!

 

 

با وجود این که انتظار می رفت با راهپیمایی جمعه گذشته تعدادی از نمازگزاران هرمز گانی در محکومیت نشریه «تمدن هرمزگان» غائله یک هفته ای ایجاد شده بر سر طنز چاپ شده در این نشریه رو به آرامی بگزارد  وبه نحوی تمام شود، اما انعکاس خبری حوادث یک هفته گذشته در وبلاگ هرمز گانی «سیاورشن» ابعاد جدیدی به این مساله داد چرا که باعث شد نویسنده اصلی طنز  ـ مبارزه با ایدز را علنی کنید ـ رسمابه میدان بیاید و ضمن معرفی خود و نوشته اش، خواهان رفع حبس و زجر از بازداشت شدگان نشریه تمدن هرمز گان به خصوص خانم «الهام افروتن» شود که ابتدا به عنوان مسئول صفحه و بعد به عنوان نویسنده مورد اتهام واقع شده بود.

«ف. م. سخن» ضمن معرفی خود به عنوان نویسنده اصلی و با ابراز تاثر از حوادث به وجود آمده در سایت رسمی خود که «گویانیوز» نیز آن را بازتاب داده است  در همین رابطه می نویسد:

 

«طنزی نوشتم تحت عنوان "مبارزه با ایدز راعلنی کنیم: چگونه در مقابل ایدز ِ حکومتی مصون شویم؟" که اگر می دانستم چنین عواقبی را در پی خواهد داشت دستم را می شکستم و هرگز آن را نمی نوشتم. ظاهرا مقامات امنیتی، جوانی به نام الهام افروتن را به عنوان نویسنده ی این طنز دستگیر و به شدت شکنجه کرده اند و حتی او را تا پای مرگ برده اند. این را سایت روشنگری می نویسد. وب لاگ سیاورشن هم از استان هرمزگان گزارش می دهد که عده ای به خاطر انتشار این طنز در نشریه ی محلی تمدن هرمزگان به خیابان ریخته اند و به دفتر نشریه هجوم برده اند. مادر دختر خانم مسئول صفحه هم از شدت ناراحتی سکته کرده است. من همینجا اعلام می کنم که این مطلب را من چند هزار کیلومتر دورتر از بندرعباس نوشته ام و خانم الهام که صفحه را لابد با عجله بسته و فقط تیتر آن را دیده، گمان کرده که مطلب پزشکی و بهداشتی است والا کدام عقل سالمی در جمهوری اسلامی اقدام به نشر چنین طنزی می کند؟»

 

 

اگرچه تحلیل ف. م. سخن از نحوه احتمالی چاپ مقاله بسیار به واقعیت نزدیک است اما کار از این جا شروع شد که هفته گذشته پس از چاپ این مقاله طنز آلود (که با توجه به به فضای کنونی ایران به شدت جسورانه واز لحاظ ارزش هنری نیز سطحی و سخیف می باشد) عده ای از معترضان با حمله به دفتر این نشریه ی اجاره ای (که صاحب امتیاز  آن علی دیر باز نماینده فعلی بندر عباس می باشد) ضمن آسیب رساندن به دفتر نشریه و نیز دفتر نمایندگی علی دیرباز خواهان  توقیف و لغو امتیاز نشریه و مجازات نویسندگان مقاله شدند.

خواسته ای که چند ساعت بعد با تشکیل شورای امنیت استان و صدور اطلاعیه ای شدید از سوی استاندار هرمزگان  بلا فاصله اجابت شد و این امید را به وجود آورد که یک «خود زنی مطبوعاتی» تمام شده حساب شود و حد اقل مساله در شکل قضایی خود جریان یابد اما ورود جناح های رقیب سیاسی به بازی  شکل مساله را کاملا عوض کرد.

اگرچه مطلب چاپ شده متنی گرفته  شده از اینترنت و غیر تولیدی توسط نشریه تمدن هرمزگان بود اما حذف نشانی و آدرس از اصل مطلب شگردی چند ماهه بود که از سوی این نشریه و به شکلی غیراخلاقی انجام می شد اما در آخرین بار  این سوء استفاده از مطالب دیگران و ندادن نشانی نویسنده و سایت اصلی کار دست تهیه کنندگان مطلب داد که در نهایت بازداشت و حبس «محسن درستکار» به عنوان مدیر داخلی و «الهام افروتن» به عنوان مسوول رایانه و تهیه کننده مطلب گردید.

این ها همه حوادث روز اول بود و کار در روز دوم با ورود اهالی سیاست به میدان، رنگی دیگر گرفت و خیل اطلاعیه ها و اعلام عزای عمومی ها و محکومیت ها همراه با کپی مقاله طنز راهی کوچه و بازار گردید ودست به دست شد و نشریه ای که به زحمت پانصد نسخه اش فروش می رفت به ناگهان نایاب شد و چند روز متوالی گروه هایی  مشخص از مردم با تجمع های مختلف خواهان تندترین برخورد ها با نویسندگان این نشریه و به خصوص «دیرباز» به عنوان صاحب امتیاز نشریه شدند برای نمونه در یکی از این تجمع ها در مقابل دادگستری بندر عباس «درویشی» یکی از روحانیان محلی منطقه عملا از حکم «ارتداد» و «قتل» نویسندگان و اخراج دیرباز از مجلس سخن به میان آورد. سخنان درویشی در تقاضای اعدام بلافاصله با تکبیر های پی در پی تجمع کنندگان تایید شد و هم زمان دفترهای دیگر نشریه ـ در سطح  هرمزگان ـ مورد هجوم و تخریب قرار گرفتند و به ناگهان نشریه ای کم تیراژ و محلی که هیچ گاه اصول حرفه ای خبرنگاری را رعایت نمی کرد و از کم مایگی با نقل مطالب دیگران و چاپ آن به نام خود، در سایه یک نماینده بی خبر از عالم مطبوعات ـ روزگار می گذراند به خبری دست اول تبدیل شد و خوراک خوبی برای روزنامه کیهان که آن را کشوری کند.

هرچند وجود احمدی نژاد به  جای خاتمی و صفار هرندی به جای مهاجرانی هیچ گاه اجازه نداد کفن پوشانی در قم و تهران هم به میدان بیایند و این بار با وجود تندی شدید مقاله طنز ، کار در حد تصفیه حساب های سیاسی استانی محدود ماند.

اما بر خلاف انتظار و امید به آرامش در هفته دوم ، کار تمام نشد که هیچ  بازتاب های دیگری هم یافت چرا که بازیگران دیگری چون وبلاگ ها و سایت های اینترنتی هم با احتمال اعدام نویسنده، به میدان آمدند و کار را هم جهانی و هم خراب تر کردند.

دستگیری و حبس الهام افروتن دانشجوی بخت برگشته بندرعباسی که تا این زمان به عنوان مسوول رایانه و تهیه کننده (ونه عامل اصلی) مطلب شناخته شده بود همه را به این فکر انداخت که  برای رهایی و یا تخفیف مجازات اش فکری کنند از این رو سایت روشنگری در اقدامی ناشیانه ضمن معرفی کردن اشتباه آمیز فروتن به عنوان «نویسنده» اصلی مقاله خواستار تلاشی جهانی برای نجات جان وی شد.

 این کار اگر چه در جای خود قابل تقدیر است اما معرفی خانم«افروتن»به عنوان نویسنده و نه «مسوول صفحه»عملا نتیجه حکم را به صورت وحشتناکی غیرقابل پیش بینی کرد.اما انعکاس درست حوادث توسط وبلاگ هرمزگانی «سیاورشن» این خوبی را به همراه آورد که نویسنده اصلی مقاله یعنی . م. سخن که  - مدتی است  کار طنز های اینترنتی در خارج از ایران را دنبال می کند  - مردانگی کرده به میدان بیاید و ضمن دادن نشانی اصلی متن نوشتن آن را عملا بر عهده بگیرد آن هم در درست در روزی که دیرباز صاحب امتیاز نشریه، با بی خبر دانستن خود افروتن را به عنوان «متهم» و قربانی این غائله تنها نهاده بود.

 

 

ف. م. سخن در ادامه می نویسد:

از طرف دیگر خود من متاثرم از این که در این طنزنوشته بر خلاف روش همیشگی ام تند رفته ام و ورود بیماری ایدز سیاسی را به سال 57 مربوط دانسته ام، حال آن که چنین راه پیمایی های اعتراضی و به زندان افکندن نویسندگان بیگناه و سرکوب کارگران زحمتکش نشان می دهد که این مرض خیلی ریشه دار تر از این حرف هاست و نه از سال 57 که در طول تاریخ چند صد ساله ی کشورمان به طور پنهان حضور داشته است.

 

اگرچه از قرار معلوم وبا توجه به سخنان امام جمعه بندر عباس این ماجرا به این زودی پایان ندارد و قرار است با تجمع هفته آینده در مقابل مجلس دنبال شود، یقینا این رویداد آخری و نامه ف. م. سخن ، تاثیر مهمی هم در آرام شدن این غائله و هم در تخفیف حکم صادره علیه خانم الهام افروتن خواهد داشت ف. م. سخن ( نویسنده اصلی مقاله جنجالی طنز  مبارزه با ایدز را علنی کنید) در انتها خطاب به مسولان هرمزگان می آورد:

 

«اگر نمی ترسیدم که مسئولان محترم پیش از شنیدن توضیحات من، مرا تکه تکه کنند، یا به سر و صورت فرزندم مثل فرزند راننده ی معترض اتوبوس واحد گاز اشک آور بزنند، یا مثل بچه های خانم طلوعی تهدید به سوزاندن کنند این توضیحات را حضوری می دادم ولی با کمال شرمندگی مجبورم به همین چند خط قناعت کنم و از مقامات محترم استان هرمزگان بخواهم تا آن فرد بی گناه را رها کنند و به دنبال منشاء سوژه ی چنین نوشته ها و طنزهایی باشند. با برافتادن و نابودی این سرچشمه ها و سوژه ها، دیگر کسی چنین چیزهایی نخواهد نوشت و نشریه تمدن هرمزگان هم آن ها را منتشر نخواهد کرد».

 

حوادث روزهای آینده مشخص خواهد کرد که حق و انصاف و روشن شدن واقعیت ها پرونده کذایی نشریه تمدن هرمزگان را به کدام سو خواهد برد نشریه ای که به جای تهیه خبر و گزارش با چاپ مطالب از اینتر نت و ندادن نشانی روزگار می گذراند و تریبون تبلیغاتی نماینده ای شده بود که زودتر از همه  آنان را در جایگاه متهمانی سزاوار مجازات قرار داد  راست گفته بود شمس الواعظین که روزنامه نگاری در ایران راه رفتن در میدان مین است.