و اینک محرم

 

 

((خط خون))

 

درختان را دوست دارم

که به احترام تو قیام کرده اند                                                                     

و آب را

که مهر مادر توست

خون تو شرف را سرخگون کرده است:

شفق آینه دار نجابت ات

و فلق،محرابی

که تو در آن

نماز صبح شهادت گزارده ای

***

در فکر آن گودال ام

که خون تو را مکیده است

هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم

در حضیض هم می توان عزیز بود

از گودال بپرس

***

شمشیری که بر گلوی تو آمد

هرچیز و همه چیز را در کائنات

به دوباره کرد:

هرچه در سوی تو حسینی شد

دیگر سو یزیدی

آه ای مرگ تو معیار

مرگ ات  چنان زندگی را به سخره گرفت

و آن را بی قدر کرد

که مردنی چنان

غبطه ی بزرگ زندگانی شد

خون ات

با خون بهای ات حقیقت

در یک تراز ایستاد

و عزم ات ضامن دوام جهان شد

- که جهان با دروغ می پاشد-

و خون تو امضای  راستی است

*** .

تو تنها تر از شجاعت در گوشه ی روشن وجدان تاریخ

ایستاده ای

به پاسداری از حقیقت

و صداقت

شیرین ترین لبخند

بر لبان اراده ی توست

خورشید لیاقت ندارد

 وگرنه می گفتم جرقه ای از نگاه توست

***

بر تالابی از خون خویش

در گذرگه تاریخ ایستاده ای

با جامی از فرهنگ

و بشریت رهگذار را می آشامانی

- هرکس را که تشنه ی شهادت است-

نام تو خواب را بر هم می زند

آب را طوفان می کند

کلام ات قانون است

خرد در مصاف عزم تو جنون

تنها واژه ی تو خون است خون

ای خداگون!

علی موسوی گرمارودی