وقتی ابرها قصورآدمیان را جبران میکنند

چندی ست که کاری ندارم جز چشم دوختن به آسمان و انتظارشان را کشیدن ابرها را می گویم ابرهای آشنا  ولی کم لطف این سال ها را .

   «ابر»های هرمزگان هم مثل مردم این دیار هستند . یعنی یا که آن قدر در آمدن دیر می کنند و نمی آیند و نمی آیند ( که بعضی ها فکر می کنند این سرزمین در طول عمرش اصلا بارانی به خود ندیده است)یا که برعکس ، با غرش ناگهانی و رعد و برقی آنی با عصبانیت می آیند و به تندی می بارند و با شتاب می گذرند و باران یک هفته ای شمال را در عرض چند ساعت راهی در و دشت جنوب می کنند تا به یاد همه بیاورند که در جنوب ابر ها هم خون گرمند  و خاصیت ژ‍نتیک و خدادادی را کاریش نمی شود کردو اثبات این که مردم هرمزگان در آسمان هم خویشاوندانی دارند.

   اما دعای ما برای باران سالانه، چیز دیگری است که باران نه تنها برکت زندگی ، که حیات فضای فرهنگی استان نیز هست که در این وانفسای عدم تحقیق درباره هویت فرهنگی وسابقه تاریخی استان، (که زمینه را برای اظهار نظر و مصاحبه و مقاله هایی سخیف و سطحی مدعیان سواد و تحصیلات باز کرده است،) این باران کذا چه شاه کارهایی که نمی کند وچه باری از دوش ما مدعیان فرهنگ و تمدن و تاریخ وادب ومیراث فرهنگی و...(چند واو دیگر ) بر نمی دارد و مارا از شرمندگی در نمی آورد.

زمستان سال 71خورشیدی بود وابرهای غیرتی ، آسمان هرمزگان را قرق کرده بودند . یک هفته بارش متناوب ولی سراسری وضعیت استان را بحرانی کرده بود. سد «میناب» لبریز شد وبا باز شدن ناگزیر دریچه های سد،  رودخانه تاریخی «آنامیس» چون ا‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژدهایی غران دهان  گشود وبسیاری از روستاهای باران زده را در کام سیل فرو برد . حجم آب چنان بود که تمام  مردم روستاهای حاشیه رود تا شعاع 2کیلومتری  چون : «مازغ» و« دهو» و« نخل ابراهیمی» و «کلاهی» مجبور به ترک منزل شدند.

در بخش مرکزی بندر عباس اما وضع وخیم تر بود و به مرگ بیش از20 تن در روستای زیارت انجامید.

همه چیز نشان میداد که وضعیت چندان عادی نیست و گویا ابرها هرمزگانی ، کمی زیادی غیرتی شده  و قبله دعا رفتن های چند ساله ، یک باره مستجاب گشته اند ولازم است که تا شرمندگی های بیشتری پیش نیامده، هم نژاد های آسمانی ، هر چه سریع تر تشریف شان را ببرند وخدارا شکر همین طور هم شد.

اما این همه ی ماجرا نبود که اگر چه آب بیش از 20نفر را به زیر خاک برد اما یک« قطعه نفیس» از تاریخ هرمزگان را نیز از زیر خاک به در آورد . قطعه ای که بعد ها به دلیل مجاورت با روستای نزدیکش به پل«لاتیدان» مشهور شد .

 

 

«لاتیدان» نام بزرگ ترین پل تاریخی ایران است که تا سال 1371 کسی از وجود آن خبری نداشت و در کمترکتاب و سند تاریخی از آن نامی برده شده بود و از برکت سیلاب بنیان کن سال 71 دهنه های دویست گانه آن از زیر چندین متر خاک شسته شد و سر به در آورد ومردم را از خواب 400 ساله خود با خبر کرد.

مردمی که صبح که از خواب برخاستند دیدند که سیلاب شب قبل یک هم ولایتی تازه را به جمع آنان اضافه کرده است . یک پل . یک پل تاریخی با قدمتی از عصر صفویان که تا آن زمان در میان پیر ترین اهالی روستا هم کسی نامی از آن نشنیده بود.

اگرچه باران فقط بقایای نزدیک به 33دهنه از این پل را به صورت سالم از زیر خاک برآورد اما کاوش های تاریخی بعدی نشان داد، که این پل عظیم در اصل دارای 200 دهنه  وبه طول 5/1 کیلومتربوده است و این یعنی بزرگ ترین پل تاریخی ایران. بزرگ تر از سی و سه پل وپل خواجوی اصفهان اما غریب تر و گمنام تر از این دو .

کسی باور نمی کرد که این شاهکار تاریخ معماری ایران درهرمزگان باشد و درست در فاصله 50 کیلومتری غرب بندرعباس ویاد آور شکوه بزرگ ترین بندر ایران در عصر درخشان شاه عباس صفوی وحتا روزگاری پیش تر از آن در مسیری  800ساله در عمق تاریخ  که به قول سعدی از جزایر وبندر های همین استان :«گوگردپارسی به چین می بردند و کاسه چینی به روم و دیبای رومی به هند فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس » یادآور کاروان هایی با بار فلفل و خرما و عاج و صندل و سیاه زنگی.

« لاتیدان» را مردم هرمزگان قدر نمی دانند. چون نمی شناسندش، نمی دانندش و  معذورند.  و بر عوام هیچ حرجی نیست.چرا که در این زمانه عسرت که نه کسی قلمی میزند و نه متولیان امر قدمی ، باید هم چشم به آسمان دوخت و منتظر ماند تا آن هم ولایتی های آسمانی مان ، دیر یا زود بیاییند وغیرتی بشوند و همه شرمندگی ها را بشویند. به آبی یا به سیلابی.