جنوبی یا بندری یا هرمزگانی؟؟

 

نیمه های شب بود ومجموعه ای از وبلاگ های آشنا را برای پیوند دادن جمع کرده بودم که تامل در نام لینک اصلی کارم را( و به تبع آن ذهنم را) مدتی به تاخیر کشاند. اگرچه از مدت ها قبل به این مساله به حد کافی فکر کرده بودم ولی هیچ وقت به اندازه دیروز برایم جدی نشده بود که کدام اسم و صفت برای باز شناسی هویتی ما گویا تر و دقیق تر است؟ راستی خودمان را چه بنامیم درست تر است؟

  جنوب اولین اسمی بود که به ذهنم رسید گفتم بنویسم وبلاگ های جنوبی دیدم که نه ! جنوب تشخص معینی ندارد.تازه دراندشتی است هم بی صاحب و هم هزارارباب که هرکسی از هرجایی می تواند ادعای ماترک اش را بکند و حسن اش را به حساب خود و قبح اش را به پای دیگران بنویسد.

  اگرچه از لحاظ جغرافیایی درست است که ما در جنوب کشور قرار داریم اما این نام به قدری وسیع است که از اهواز و آبادان و اندیمشک و شوش گرفته تا اقلید و سپیدان وفسا واز دیلم و عسلویه گرفته تا کهنوج وجیرفت وچابهار را در بر می گیرد واین وسعت نمی تواند هویت مورد نظر من را برای مخاطب معین کند مثلااز این جمله خبری که " قرار است جهت رشد فوتبال جنوب ورزشگاهی مجهز ساخته شود " چه جوان هایی باید خوشحال شوند؟!

  جنوب نامی است وسیع با تکثر و تنوعی زیاد که گاهی اجزای متضاد فراوانی را نیز با خود به همراه دارد وبیشتر می تواند کارکردی جغرافیایی داشته باشدتا فرهنگی و اجتماعی.

   مثلا لهجه ای به نام لهجه جنوبی توسط سینما و تلوزیون رواج داده شده و در ذهن همگان تثبیت هم شده است که کمترین تناسبی با گفتار مردم  استان ما که به زبان های فارسی با گویش بندری و بلوچی و عربی حرف می زنند ندارد .وبیشتر عناصر کلامی اهالی بوشهر و آبادان را درخود دارد تا مردم این جا را . و تحفه این که  اولین سریال ساخته شده مرکز خلیج فارس به نام گارد ساحلی هم با همین لهجه ساختگی دارد پخش می شود.

   از این هم که بگذریم  تفاوت منش رفتاری ساکنان جنوب نیز چندان زمینه ای برای تشابه نمی گذارد برای نمونه مقایسه سلوک زندگی درسیریک و داراب را در ذهن بیاورید. هرچند که آداب و رسوم جنوبی نیز با همه نزدیکی ها، چندان قابل جمع که هیچ  ، حتا قابل فهم برای یکدیگر هم نیستند  . قانونخون بس بختیاری ها را اهالی رودان نمی فهمند و  مراسم زار بندر لنگه را لرهای دزفول .

 نتیجه این که ادامه ندادم واز خیر ترکیب وبلاگ های جنوبی  برای نام گذاری لینک ها گذشتم.

 " بندری" اما دومین  صفتی بود که که نمی شد، با توجه به فراگیری و ساده بودن، از آن به راحتی گذشت. به خصوص که خودمان هم با بحث سرحدی _ بندری  پررنگ اش کرده ایم .اما به همان اندازه که بندری  واژه ای عمومی و شناخته شده است به همان اندازه هم باری از ابتذال حول این واژه بی گناه را گرفته است و اگر کلمه جنوبی را باری از وقار وسنگینی همراهی می کند  بندری را بادی از سبکی و تندی و بی مایگی و سطحی بودن به هوا برده و این واژه بی گناه را کمی سخیف کرده است به  ترکیباتی که با پسوند بندری در زبان معیار رایج هستند فکر بکنید: سوسیس بندری ،رقص بندری، موسیقی بندری ، غذای بندری، نوار بندری ،عزاداری بندری و... .

ٍ واژه بندری اگرچه محدود تر از جنوب است اما باز هم به حد کافی غلط انداز هست که به کارنخورد. برای نمونه از موسیقی آغاز می کنیم امروز  سبک موسیقی بندری هیچ جایگاه شناخنه شده ای در موسیقی رسمی و حتا غیر رسمی کشور ندارد در تقسیم بندی نظری موسیقی ایرانی یادی از ان نمی شود وبیشتر مخاطبانی باسطحی نازل از ذوق موسیقیایی و بعدی رقیق از احساسات مشتری آنند. "نی انبان" معروف تریم ساز و" محمد جهان" شهره ترین خواننده اصواتی است که موسیقی بندری مشهور است و معمولا  سبب ساز نوعی از حرکات موزون تند (اسم بهداشتی رقص )در مخاطب می شود که ان هم خود حکایت عجیبی دارد  چرا که سالادی است از حرکات مرسوم درآیین زار به اضافه لرزش شانه ها و دنبلان که در این سال هاشبکه های ماهواره ای زمینه آموزش و رواج آن بوده اند.

  اما به راستی کجای واقعیت نغمه های شور انگیز موسیقی دیروز و امروز ما  که سماعی دریایی را روح آدمی می ریزد در این شهرت بی ریشه می گنجد؟؟

  شاید ویرانی  بندر"آبادان" به عنوان بزرگ ترین بندر و سر زنده ترین شهر جنوبی با آغاز جنگ و جایگزینی بندر عباس  به جای آن در بعد اقتصادی ، باعث شده است که بسیاری از مفاهیمی  فرهنگی و اجتماعی هم که با پسوند بندری ولی در اصل با هویتی آبادنی ساخته شده بودند نیز به برادرناتنی اش منتقل شوند . رواج نام قلیه به عنوان اصلی ترین غذای بندری نیز یادگار همین جابه جایی است وگرنه این واژه هنوز هم با همه تبلیغ رسانه ای، در گفتار عادی مردم جایی ندارد .

  سرنوشت کلمات دیکری که با پسوند بندری ساخته شده اند هم چندان با مسما تر از موسیقی بندری  و لهجه بندری نیست لذا از خیر ذکر مفاهیم غلط انداز دیگری که گرد واژگانی چون لباس بندری و  اخلاق بندری و  زن بندری و ... جمع شده اند می گذرم

می ماند نام" هرمزگان"که کمترین شهرت ودر عوض بیشترین زیبایی واژگانی را با خود به همراه دارد . هر چند کم نیستند کسانی که هنوز ازاستان بودن آن بی خبرند و بندر عباس را جزئی از استان بو شهر می دانند!! و خوش انصاف ها و باسواد هایش هم مانندجناب دکتر علی لاریجانی هستند که خود بندر عباس را به تنهایی یک استان تلقی می کنند و احتمالا هرمزگان را هم یک بندر.؟؟ و این سخن طعنه آمیز من از سر این است که همه گناهان را بر سر عوام  کم سواد و بی گناه نریزیم که هستند آقایانی که خرواری از مدرک و مسوولیت از دکترای فلسفه گرفته تا ریاست دانشگاه سپاه و وزارت ارشاد و تولیت صدا وسیما و ریاست شورای امنیت ملی و...  بر دوش دارند( و گویا ژنتیک برای ریاست کردن آفریده شده اند ) نیز از وجود هرمزگان به عنوان یک استان بی خبرند آنانی که خواب ریاست جمهوری می بینندولی در فیلم تبلیغاتی شان در ایام انتخابات از سفرشان به استان بندر عباس !! حرف می زنند ودر مصاحبه ای که به واژه واژه آن فکر شده بود و فیلمی که میلیون ها خرج بر داشته و چندین و چند بار بازبینی شده بود کسی به فکر نمی افتد که سوتی جناب را اصلاح کند که مگر استانی به نام  بندر عباس هم داریم؟! واین جفایی است که تاکید شدید بر نام بندری وفراوانی بسامد آن بر سر  نام هرمزگان آورده است و خود ما نیز در رواج آن بی تقصیر نیستیم.

... سحر شده بود وسر انجام بر سر انتخاب نام "هرمزگان " و تاکید بر استفاده از آن به توافق رسیدم. از نظر من هرمزگانی زیبا ترین و گویاترین صفت برای مردم نجیب و باصفایی است که در حدفاصل گابریک تا گاوبندی و حاجی آباد تا ابو موسی زندگی می کنند و انسان بودن  را جدا از همه اسم ها و رسم ها بر ترین ویژگی ماندگار آدمیان می دانند.

راستی تا یادم نرفته وبلاگ نویس های هرمزگانی سلام! به همه تان هر هفته سر خواهم زد با افتخار.